دوست ندارم برم مهمونی برم دورهمی برم مسافرت اصلا دوست ندارم کسی رو ببینم شاید افسردگی گرفتم شاید کم رو شدم میرم سرکار فقط به خاطر اینکه زوری نبرنم جایی نرم برم مهمونی اونم بااین فامیل و اطرافیان مسخره همه احمقن همه لعنت به همه .

بدم میاد ترحم کنن بدم میاد به خدا من ازتنهایی خیلی لذت می برم . توروخدا.

 باید برنامه ریزی کنم برنامه ریزی 

. نمیدونم شاید مشکل از منه که دنیا داره شورشو درمیاره.

لعنت به همه چی نمیخوام کسی باشه میدونی چیه من صبح ک از خواب پا میشم دوست دارم کسی نباشه باهام حرف بزنه کسی نباشه بخواد بامن باشه دوست دارم می رم بیرون کسی دلش واسه تنگ نشه یا بخواد سراغمو بگیره.

شدم یه ادم تنهاوافسرده و خسته بااین سن کمم شدم یه ادم کمرو

شدم یه ادم کنجی همش توی خودمم دوست دارم همش توی اتاقم باشم و تنهاباشم 

وقتی مهمون میاد به کل اعصابم میریزه بهم وقتی میخوان برن مهمونی قبلش همش بحثه که من نمیام اخرشم با ناراحتی خانوادم میرن و من میمونم

خودم این شرایط رو درست کردم قبول!

من همه رفیقامو همه اشناهامو همه دورو بریام حتی خانوادمم ریختم دور همه رو گذاشتم کنار  دور همشون یه خط قرمز کشیدم که اصلا پاک نمیشه.